آموزش مجازی مطالعات آمریکا شناسی(جلسه5)
جلسه پنجم: آشنائی با گروه سوم مخالف با ایران
6-دریافت فایل آفلاین جلسه پنجم
پیش مطالعه جلسه پنجم
بسمه تعالی
جلسه پنجم
گروه سوم، اینها تعدادشان 83 نفر است؛ بزرگترین گروه ما در آن مجموعه 4 گروه هستند. 46 درصد جمع کل هستد. اینها هم مثل گروه دوم دنبال براندازی هستند، در حوزه اهداف و هدف که براندازی است اختلاف ندارند، با گروه دوم در چه حوزهای اختلاف دارند؟ در حوزه روش و تاکتیک؛ یعنی معتقد هستند آن روشهای خیلی عریان گروه دوم، روشهای یکسویه در عمل جواب نداده است، یعنی از این جهت با گروه یک همنظر هستند که سیاستهای آمریکا لزوماً در سالهای گذشته موفق نبوده، گروه یک میگوید این سه تا را عوض بکنید گروه سوم نمیخواهد در حوزه هدف عوض بکند ولی در حوزه تاکتیک چرا.
افرادی که در حوزه سوم هستند الآن در دولت اوباما کار دست اینهاست، یعنی در دولت بوش کار دست گروه دوم بود کم و بیش، در دوره اوباما کار کم و بیش در دست گروه سوم است. که ما داریم از چهرههای مشهورتر این گروه آقای دنیسراس هست، ایشان زمانی که اوباما سر کار میآید مسئول پرونده ایران میشود، تا همین پارسال هم ایشان مسئول پرونده ایران بود، نقدی که ایشان به بوش داشت این نبود که مثلاً بوش نسبت به ایران تندروی داشته، نه؛ نقدش این بود که بوش نتوانست یک اجماعی در دنیا علیه ایران ایجاد بکند. آقای دنیسراس قبل از اینکه مسئول پرونده ایران در دولت اوباما بشود چکاره بود؟ ایشان رئیس یک مرکز پژوهشی بود در تلآویو، از این شخصیتهای دو پاسپورتی در دولت آمریکا، در زمان کلینتون و دموکراتهای دیگر هم حضور داشته، این هشت سالی که دوره بوش بود ایشان به اسرائیل میرود یک مرکز پژوهشی هست در تلآویو Jewish People Policy Institute "انستیتوی سیاستگذاری مردم یهود"، الآن شما به سایت ایشان که بروید الآن دوباره رئیس آنجاست یعنی آن چند سالی که اوباما سر کار میآید تا پارسال ایشان مسئول پرونده ایران است، قبل از آن مسئول این مرکز فکری بوده است، دورانش که تمام میشود دوباره میرود در آن مرکز فکری اتاق فکر در اسرائیل، نظر ایشان این است که در این تقابل بین ایران و آمریکا نیاز به یک اجماع هست که ایشان در این حوزه موفقتر بوده تا دولت بوش. یعنی زمانی که دولت اوباما سر کار میآید در ایجاد اجماع موفقتر است. شما میبینید تحریمهایی که زمان بوش بود نسبت به تحریمهای زمان اوباما برای ما بهتر بود، تحریمهای آقای اوباما خیلی بدتر بود بخاطر در حقیقت موفقیتی که آقای دنیسراس دارد، این نقد را نسبت به بوش داشت، زمانی هم که خودش کار را به دست میگیرد این موفقیت را پیدا میکند که آن اجماع را ایجاد بکند. در بعضی از حوزههای تبلیغی که عرض کردیم اینها هم معتقد به برنامههای تبلیغی و تأثیرگذاری روی افکار عمومی هستند منتهی میگویند باید دقت بیشتری شود که یک نمونه داریم، بحث مباحث آذربایجان ایران را مطرح میکند که این که آذربایجان ایران از آن جدا بشود این خوب است منتهی اگر آمریکا بخواهد در این حوزه خیلی سرمایهگذاری بکند در نهایت این اثر منفیاش خیلی بدتر است چون داخل کشور حالت متحد میشود یعنی افراد دیگر پشت سر حکومت قرار میگیرند که یک بخشی از ایران اتفاقی برایش نیافتد و این را میگویند بدتر است، اختلافشان است از این جهت در حوزه رادیویی و آذری اینها میگویند، یکی از جملهها و متنهایشان هست که میگویند: khamenei is an ethnic azeri خود رهبر ایران یک قومیت آذری و خون آذری در رگهایش هست. از این جهت اگر شما بخواهید بحث جدایی آذربایجان را الآن مطرح کنید خیلی کارکرد ندارد، رهبر کشور خودش آذری است.
در حوزههای تاکتیکی با هم اختلاف دارند. گروه دوم در حوزه حمله نظامی اعتقادش بیشتر است، یکی از اختلافاتشان همین بحث جنگ است، یعنی گروه سوم معتقد است که گزینه نظامی در نهایت گزینهای نیست که خیلی موفق باشد دلیلش هم همین ایجاد اجماع هست بر سر دولت؛ یعنی معتقد هستند که اگر شما بخواهید بحث گزینه نظامی را خیلی جدی بگیرید این هم کمک میکند به محبوبتر شدن دولت ایران، اگر باز مردم ایران حس بکنند که قرار است مورد تجاوز قرار بگیرند در حوزه نظامی این حالت اتحاد را دارند. نهادهای متعددی در گروه سوم وجود دارد، اتاقهای فکر متعددی وجود دارد در نهایت سیاستهایی را که شما میبینید دولت آمریکا نسبت به ایران در دوره اوباما داشته این متأثر از اتاقهای فکر گروه سوم و شخصیتهای گروه سومی است. ادبیات نسبتاً نرمتر، آن صحبتی را که آقای اوباما در روز اول ریاست جمهوریاش گفت که ما به سمت ایران دست دراز میکنیم که در نهایت در اینجا جواب شنید که ما نگران این هستیم که در زیر این دستکش مخملی دست چدنی باشد، که دوستان دیدند این اتفاق افتاد که در عمل اگر دولت آمریکا و آقای اوباما واقعاً علاقمند به تعامل با ایران بود، فردی مثل آقای دنیسراس را مسئول پرونده ایران نمیکرد از همان ابتدا، ولی این اتفاق افتاد. ما داشتیم در روزنامه نیویورکتایمز یک سرمقالهای برای راجرکوهن هست، راجرکوهن این متن را نوشت زمانی که آقای دنیسراس شد مسئول پرونده ایران ایشان این سؤال را مطرح کرد که ما انتظار داشتیم آقای اوباما نسبت به ایران نرمتر برخورد کند چون اوباما زمانی که برای ریاست جمهوری اقدام میکرد میگفت من میخواهم با احمدینژاد تعامل داشته باشم جلسه داشته باشم، زمانی که آمد دنیسراس را انتخاب کرد این سؤال در خود آمریکا هم ایجاد شد که چرا ایشان؟ چون دنیسراس به دلیل سوابقی که در اسرائیل داشت آدم به شدت ضد ایرانی بود، و بعد آقای راجرکوهن اسم برد از شخصیتهایی که میتوانستند پرونده ایران را بدست بگیرند، آقای اوباما به آنها نداد به دنیسراس داد. این در درون آمریکا سؤال ایجاد کرد.
گروه چهارم، گروهی هستند که متعلق به جناح چپ در آمریکا هستند، معتقد به تغییر اساسی در سیاست خارجی آمریکا و اینها برخلاف گروه اول، اینها همان حرفهای گروه اول را میزنند منتهی گروه اول به این نتیجه رسیده بخاطر اینکه سیاستهای فشار و براندازی جواب نداده است اینها واقعاً معتقد هستند که برای دولت آمریکا خوب نیست که برود و در کشورهای دیگر کودتا بکند، حمله نظامی بکند و فشار ایجاد کند، اینها مسلح به تفکر چپ هستندو درون تفکر راست هم ما داریم یک مجموعهای را که اصطلاحاً بتوانیم به آنها بگوییم راست سنتی در آمریکا هستند. افرادی مثل آقای رانتپال، اینها منتقد سیاست خارجی آمریکا نسبت به ایران به صورت ریشهای هستند، این انتقاد هم به این دلیل هست که معتقدند دولت آمریکا به جای اینکه منافع خودش را در نظر بگیرد، بعضی اوقات منافع کشورهای دیگر را در نظر میگیرد مثل اسرائیل، اینها هم هستند که اینها جناح راست سنتی هستند. اینها مجموعه گروه چهار هستند.
من این جمله را اینجا تمام بکنم که از این 182 نفر نمودار داریم، 75 نفر متعلق به Tink Tank))ها هستند، 32 نفرشان مقامات قبلیِ دولت آمریکا هستند، 30 نفر استاد دانشگاه هستند، 12 نفر در روزنامهها سرمقاله مینویسند، 10 نفرشان سابقه نظامی دارند، بازنشستة ارتش آمریکا هستند. موارد متعددی هست که حالا لزوماً نمیخواهیم وارد آن شویم.
خب، پس کاری که کردیم تفکرات متعددی را که نسبت به ایران وجود دارد در مجموعه نخبگان سیاست خارجی آمریکا خدمتتان ارائه دادیم.
ما در آمریکا مجموعه نهادهایی را داریم که اینها به لابی اسرائیل مشهور شدهاند! در این مجموعه شما دهها نهاد دارید که تعدادشان کم نیست، ولی در مجموعه این دهها نهاد، یک نهادی که در ایران مشهورتر است و مهمترینشان هم همین است، یعنی بزرگترین و تأثیرگذارترینشان همین است نهادی هست که اصطلاحاً اِیپَک خوانده میشود، "ایپک" مخفف american Israel political action Committee هست. "کمیتة تأثیریگذاری سیاسی آمریکا و اسرائیل" شاید بشود یک چنین چیزی ترجمه کرد. اینها نفوذ دارند، یعنی سالانه که کنفرانس سالانه میگذارند بیش از نیمی از اعضای کنگره میآیند آنجا و یا در جلسات شرکت میکنند و یا سخنرانی میکنند. از وزارت خارجه آمریکا معمولاً، وزیر خارجه میآید، رئیس جمهور آمریکا معمولاً میآید. شما میدانید که هرجای دنیا کنفرانس و همایش که میگذارند بستگی به نفوذ آن کنفرانس و همایش مقامات میآیند. اگر یک همایشی در داخل کشور بگذارند که هم رئیس جمهور بیاید و هم وزیر خارجه بیاید هم بیش از نیمی از نمایندگان مجلس بیایند، رئیس مجلس بیاید، سران قوا بیایند این در هر جای دنیا نشان میدهد که این مجموعه قدرتمند است، این قدرت را دارد که همه اینها را به خط بکند و بیاورد، هماهنگ بکند و این حالت را ایپک دارد.
چرا ایپک اینقدر نفوذ دارد؟ به دو دلیل، یک دلیل آن نفوذ مالی خودش است، یعنی چه؟ یعنی عرض کردیم آن مباحث سیستم سیاسی را که عرض کردیم و اهمیت پول را که خدمتتان عرض کردیم نتیجهاش این میشود که نهادهایی که در حوزه مالی تأثیرگذار هستند و کمک مالی میکنند اینها در سیستم تأثیر دارند که داستانهایش را عرض کردیم، یک بخشی از آن مربوط به کمک مالی خودش است یک بخشی از آن مربوط به کمک مالی خودش نیست ولی هماهنگ میکند یک درصدیهای علاقمندی به اسرائیل را، که تعدادشان هم کم نیست که اینها به چه کسی پول بدهند، که خودش پول نمیدهد- یعنی خودش هم پول میدهد- ولی تمام قدرتش بخاطر پول خودش نیست. یک بحث هماهنگی پولهای دیگر را هم دارد که به سمت افرادی که هماهنگ با اسرائیل هستند به ضرر افرادی که هماهنگ با اسرائیل نیستند.
تأثیر دوم در حوزه رسانه هست. ببینید این نکته را نسبت به آمریکا داشته باشند دوستان که چهرههایی که علاقمند به اسرائیل هستند اینها هم در لیست افرادی که یک درصدی هستند خیلی تعدادشان برجسته است و هم در حوزههای رسانهای اینها حضور دارند یعنی یا مالکیت دارند یا مدیریت دارند. این به نظر من اشتباه است، که ما فکر کنیم مثلاً در یک جلسهای در ژنو، در وین، ما میتوانیم کاری بکنیم که این نگاه ضد ایرانی ریشهای سابقهدار را بخواهیم به حالت طبیعی در بیاوریم و خوب بکنیم. این کار عاقلانهای نیست که ما فکر کنیم این ادبیات ضد ایرانی بسیار زیاد را که بخاطر این عقبه مالی و عقبه رسانهای بوجود آمده شما به راحتی در یک جلسه مذاکرهای میتوانید حل و فصل کنید مشکل را حل کنید. ما در آمریکا رسانهای نداریم که بتواند نقد بکند. این جزء خطوط قرمز حساب میشود، اسرائیل جزء خطوط قرمز حساب میشود، نقد اسرائیل جزء خطوط قرمز حساب میشود. ما داریم موارد متعددی را که مثلاً موارد اخیرش را عرض میکنم، مثلاً خانم هلنتوماس که ایشان سالهاست، سی و چند سال است که ایشان در کاخ سفید خبرنگار برجسته بود، بخاطر سابقه کاریاش رئیس آن تشکلهای خبرنگارهای کاخ سفید بود، بخاطر اینکه بیشترین سابقه کار را آنجا داشت. ایشان در یک جلسه خصوصی، یک کسی یک سؤال از او درباره اسرائیل میکند، ایشان یک نقدی نسبت به اسرائیل مطرح میکند خبر نداشته، یک کسی داشته آنجا با این موبایلها فیلم میگرفته، این فیلم توی یوتیوپ قرار داده میشود و ایشان را اخراج میکنند! این یک نمونه.
نمونه دیگری در C.N.N داشتیم، اینها خبرنگاری داشتند خانم نصر، مسیحی لبنانیالاصل، زمانی که آقای فضلا... در لبنان به آن حکم میکند در پوشش خبریاش میگوید این فضلا... یک شخصیت برجسته لبنان، در همین حد، طرفداری نمیکند، برجسته خوب بوده یا بد بوده، همین که گفته شخصیت مهمی در لبنان بوده این را بیرونش میکند. خب این در نهایت چه ایجاد میکند؟ خودسانسوری هم ایجاد میکند، یعنی طرف میداند چون رئیس رؤسا صهیونیست هستند و هماهنگ با اسرائیل هستند و خیلی وقتها مالکیت متعلق به اسرائیل است، یعنی اینطور نیست که یک رسانه باشد، دو رسانه باشد، همه رسانهها این حالت را دارند. بعد در حوزه رسانه هم دوستان میدانند فقط این نمودار را شما ببینید، در حوزه رسانهها در آمریکا الآن 4، 5تا شما شرکت اصلی دارید، تعداد کانالها زیاد است، تعداد روزنامهها زیاد است، البته، شما در یک شهری هستید و به گیشه روزنامهفروشی مراجعه میکنید روزنامههایی که در سراسر آمریکا پخش میشود اینها تعدادش کم است زیاد نیست ولی چون کشور بزرگ است، روزنامههای محلی تعدادشان زیاد است. تمام این سیستم رسانهای آمریکا چه رسانههای تصویری، صوتی، چاپی متعلق به 4، 5 شرکت بیشتر نیستند. تعداد شرکتهایی که ... اینها میشوند غول رسانهای. به این دلیل است که شما فرق نمیکند کدام رسانه را ببینید، اینها همهشان ضد ایرانیاند. چرا ضد ایرانیاند؟ چون آن4، 5تا و خیلیهایشان متعلق به صهیونیستها هست که آن خطوط قرمز را رعایت میکند که در نهایت یک صدا و تکصدایی وجود دارد نسبت به مسائل ایران در رسانههای آمریکا که نمودار اینطوری نبوده است. شما نموداری که اینجا میبینید تعداد شرکتهای رسانهای دهه 80، چهل و خردهای بوده، دهه 90 بیست و خردهای شده و الآن 4، 5تا شده است. یک حالت کم شدن تعداد شرکتها و بزرگ شدن شرکتها از نظر حجم کاریشان. پس برای اینکه شما حرفهای ضد ایرانی هم در رسانههای آمریکا بشنوید لازم نیست با 50تا رسانه بخواهید هماهنگ شوید و با 50تا رئیس شرکت بخواهید هماهنگ باشید!
ببینید در آمریکا ما 3تا شبکه اصلی داریم، N.B.C ، C.B.S در حوزه تلویزیونیA.B.C که برای شرکت SONY هست، شرکت سونی آمریکا. N.B.C متعلق به جنرال الکتریک است، جنرال الکتریک که میدانید شرکت رسانهای نیست شرکت... خیلی از این تلفنهای اینجا ممکن است برای GE باشد، برند GE را معمولاً شما در الکترونیک میبینید GE یک شرکت بسیار غولپیکری شده، هم در در حوزه نظامی اینها خیلی ورود پیدا کردند هم در حوزه رسانه خیلی ورود پیدا کردند. این حالت پس وجود دارد.
نفوذ ایپک پس فقط مربوط به حضور مالی نیست، اینها حضور رسانهای هم دارند. از این جهت فردی که میخواهد نقدی نسبت به اسرائیل داشته باشد، نقد نسبت به سیاست آمریکا داشته باشد نسبت به ایران، این فرد خودکشی سیاسی میخواهد بکند اگر این حرکت را بخواهد انجام دهد، چرا؟ چون هم خودش در حوزه مالی ضربه میخورد و رقیبش در حوزه مالی جلوتر میافتد، در حوزه رسانهای هم بیچارهاش میکنند، محدود میکنند.
شما این شبکه «المنار» لبنان متعلق به حزبالله است، این را خیلی سال پیش دولت آمریکا ممنوع کرد. ممنوع کردنش را هم، مثل ایران که میخواهد شبکهای را بزند چکار میکند؟ پارازیرت میفرستد، آنجا دولت آمریکا پارازیت بفرستد؟ نه، او نامه میزند، چون این شرکتهای ماهوارهای اکثرشان آمریکایی هستند، با یک نامه مشکل حل میشود، شما اجازه ندارید شبکه را پخش بکنید، آنها هم پخش نمیکنند. ما نامه بزنیم برایشان حرفمان را گوش نمیکنند چون این ماهوارهها به ما متعلق نیستند.
پخش المنار ممنوع میشود، دارم مورد عرض میکنم در مدیریت فضای رسانهای. ماهواره معمولی که نمیتوانند المنار را بگیرد، چرا؟ چون آن ماهوارهای که روی آمریکا پوشش دارد، این پخش نمیکند. یک فرد لبنانی میخواهد المنار را ببینید و همسایههایش هم میخواهند المنار را ببیند، میآید یک ماهواره بزرگتری میگیرد، ماهوارهای را میتواند با آن ماهواره بزرگتر ببیند که پوشش آن جای دیگری هست، و مردم معمولی از این ماهواره خیلی بزرگ در آمریکا ندارند. این ماهواره را میخرد دیش آن را میخرد، دیش بزرگ است، هم خودش است هم در آن آپارتمان و محیطی که هستش سیمکشی میکند برای همسایهها و آن منطقهای که نیاز هست. دولت آمریکا ایشان را آن سال دستگیر میکند و هنوز ایشان در زندان است، بعد از چندین سال هنوز در زندان است. چرا؟ چون المنار دیدنش در آمریکا ممنوع است ولی ایشان رفته – خواسته دور بزند- ماهواره بزرگتر خریده هم خودش میبیند هم بقیه میبینند و... فعلاً زندان است و هنوز بیرون نیامده است!
این کار را دولت آمریکا، چون تکنولوژی آن دست خودش هست، خیلی از شرکتها هماهنگ هستند، مدیریت میکند. شما از دوستانی که فعال سایبری هستند، در خود ایران بپرسید، در یوتوپ افراد کلیپ میگذارند، کلیپها نابود میشود و برداشته میشود، چرا؟ چون یوتوپ با دولت آمریکا هماهنگ است! این کاری که با رسانههای ما کردند. شما میدانید که همین رسانههای پرستی.وی ما، رسانههای دیگر ما بسته شد، اینها خیلی نفوذ زیادی نداشتند، در خود همین آمریکا افراد معدودی میتوانستند ببینند چون وارد سیستم شبکه آمریکا نشده بود، کسی برای خودش دیش داشت میتوانست آن را ببیند، شاید یک درصد از مردم آمریکا پرستیوی ما را دسترسی نداشتند، برای همان یک درصد هم باز دولت آمریکا میبندد و شبکه را قطع میکند. این مدیریتی که دولت آمریکا در فضای رسانهای خودش میکند خیلی قرص و محکم است، برخلاف ادبیاتی که وجود دارد که جریان آزاد اطلاعات، تعامل، این شعارهایی که داده میشود شما در عمل میبینید که بسیار حساس هستند در شبکههایی که میخواهند نقدی را ارائه بدهند. پس این تقابل وجود دارد.
متاسفانه ما اینجا صحبت از فیلترینگ میکنیم، هرکسی هم یک فیلترشکن در لپتابش دارد، بعد که رسماً الآن بحث هست که این مباحث فیلترینگ حل شود.
خب، اینطور نیست که آمریکا بخواهد اسرائیل را مدیریت بکند، یا اسرائیل بخواهد آمریکا را مدیریت بکند، اینها یکی هستند، این آقای دنیسداس که من نمونه خدمتتان عرض کردم، این آمریکایی است یا اسرائیلی است؟ هر دوست. مخصوصاًدر مباحث خاورمیانه، موفقیتی که اسرائیل داشت این است که آدمهای خودش را سر کار گذاشته است. اینطوری نیست که اسرائیل مثلاً بخواهد روی یک فردی نفوذی پیدا بکند؛ الآن هم که میبینید به این تیم آقای اوباما و تیم آقای ناتانیهو اختلاف شده، این دوتا تیم با هم اختلاف پیدا کردند نه آمریکا و اسرائیل؛ در اهداف آمریکا و اسرائیل با هم هماهنگ هستند هر دوی آنها در نهایت دنبال نابودی جمهوری اسلامی ایران هستند، چون آدمها یکی هستند، یک مسیر را دارند میروند به تفکیک نیستند.
سؤال: یعنی ما با آمریکا نمیتوانیم منهای اسرائیل ارتباط داشته باشیم؟
نمیشود به صورت ریشهای شما مشکلاتتان را با آمریکا حل بکنید! تا زمانی که چیزی به نام جمهوری اسلامی وجود دارد و تا زمانی که چیزی به نام اسرائیل وجود دارد. بعد این نکته را اضافه کنید که فقط بحث اسرائیل نیست. شما فرض کنید فردا اصلاً چیزی به نام لابی اسرائیل نداشته باشیم، لابی اسرائیل به طور کلی محو بشود آیا مشکل ما با آمریکا حل میشود؟ جواب منفی است. این خوی ابرقدرتی، خودبرتربینی و استیلا در خودِ آمریکا وجود دارد که بعد این خوی را شما در کنار لابی اسرائیل میگذارید میشود قوز بالاقوز! مشکلات بدتر میشود.
- ehsan mollaei