آموزش مجازی مطالعات آمریکا شناسی(جلسه3)
جلسه سوم:وضعیت سیاسی و انتخابات امریکا
6-دریافت فایل آفلاین جلسه سوم
نکته مهم: جلسات 4و5و6 در قسمت آموزشی موجود است
پیش مطالعه جلسه سوم
بسم الله الرحمن الرحیم
برویم به سمت مباحث سیاسی؛ ساختار سیاسی در آمریکا یک سیستم فدرالی است به این معنی که سه ردة حکومتی شما دارید همان ردة فدرال و دولت فدرال است، دولت ایالتی شما دارید که عرض کردیم الآن 50تا ایالت است که برای خودش فرماندار دارد که همان کار رئیس جمهور را در کل کشور برای ایالت خودش انجام میدهد کارناول یا همان سرمایهدار در ایران ترجمه میکنند. این شبیه استاندار است تا فرماندار. و بعد هر ایالتی برای خودش یک سیستم قوه مقننه دارد یعنی همانطور که شما در واشنگتن مجلس نمایندگان دارید، سنا دارید که مجموع این دوتا را کنگره میگویند، در ایالتها هم شما مجلس نمایندگان و سنا دارید که قوانین ایالتی را تنظیم میکنند به این دلیل است که شما این وضعیت را دارید که قماربازی در ایالت تگزاس ممنوع است ولی در ایالت لوئیزیانا که در کنار تگزاس است این مشروع است که شما از این مرز تگزاس که وارد لوئیزیانا میشوید ابتدا قمارخانه میبینید، آمدند لبِ مرز قمارخانه زدهاند که افرادی که اهل قمار هستند خیلی وارد ایالت نشوند، کاری ایالت ندارند میخواهند بروند قمار کنند. یک رده سوم حکومتی هم هست که که دولتهای محلی هستند Local Government که بعد در بعضی ازحوزهها که در داخل کشور ما دولت خیلی دارد هزینه میکند و بعضیها هم ناراضی هستند مثل آموزش و پرورش در دولت آمریکا ما وزارت آموزش و پرورش که یک سازمان Department of Education هست ولی در واقع Department of Education کاری ندارد تا اینکه بخواهد هزینه معلمان را بپردازد. حقوق معلمان را وزارت آموزش و پرورش در آمریکا نمیدهد، چه کسی میدهد؟ آن دولت محلی. چه اتفاقی میافتد؟ هر دولت محلیای برای خودش یک وزارت آموزش و پرورش کوچک دارد، اداره آموزش و پرورش دارد و در آن اداره آموزش و پرورش معلمان استخدام میشوند و هزینه آموزش و پرورش را چه کسی میدهد؟ مردم! یک مالیاتی را دولتهای محلی دارند روی خانه مردم، یعنی هرکسی خانه دارد یک درصدی مالیات میدهد که بعد مدارس آن محله و منطقه و شهر با مالیات روی خانه مردم هزینهاش تأمین میشود که این هم خوب است و هم بد است. خوبیاش این است که دولت فدرال کاری ندارد که این هزینهای که دولت ایران میدهد وزارت آموزش و پرورش میدهد این را دیگر دولت آمریکا ندارد و محلی تأمین میشود این از این جهت برای دولت خوب است. از جهتی هم بد است چون اتفاقی که میافتد این است که در محلههای فقیرتر مدارس خیلی وضع خرابتری از محلات ثروتمند است. چرا؟ چون مناطق ثروتمند خانههای خوب و گرانتری دارند درصد مالیاتی که گرفته میشود روی خانه گرانقیمت پول بیشتری میآید و ثروتمندتر است آن اداره آموزش و پرورش محلی در مناطق ثروتمندتر. در مناطق فقیرتر این اتفاق نمیافتد کیفیت مدارس خیلی پایینتر است. یک مینیمومی را که حداقلی را همه مدارس ما دارند، قوانین یکی است، سیستم یکی است، کتابها یکی است اینها همه هست، آن حداقلی هست. این لزوماً در آمریکا نیست. حالا قرار شد ما از تجربیات زندگیمان هم بگوییم. من وقتی رفتم آمریکا 15 ساله بودم، کلاس سوم دبیرستان – چهارم دبیرستان ما آمریکا بودیم. محلهای که ما آنجا زندگی میکردیم اتفاقاً در محلههای خیلی ثروتمند نبود و مدرسه و دبیرستانی که میرفتیم دبیرستان دولتی بود. اتفاقی که میافتد این است که در این مناطق که ثروتمند نیستند اینها اکثراً اقلیتها زندگی میکنند مدرسهای که ما میرفتیم اکثراً یا سیاهپوست بودند یا هیسپنیک قشرهای ضعیفتر جامعه بودند. و بعد عرض میکنم استانداردهای طبیعی مدارس را شما ندارید روز اول دبیرستان چه اتفاقی افتاد؟ ما وارد کلاس شدیم من دیدم آن تَه کلاس دود بلند شد! ما هم که اهل ماریجوآنا نبودیم، دیدیم بله دانشآموزان – که دبیرستانی هم هستند- آنجا مشغول سیگارهای دستی درست کردند، توی کاغذ ماریجوآنا ریختند دارند دود میکنند! خب گفتیم حالا کلاس شروع نشده وقتی معلم بیاید اینها خاموش میکنند، بعد دیدیم معلم هم آمد آنها خاموش نکردند و همانطور داشتند ته کلاس برای خودشان استفاده میکردند!! پس این سهتا نوع سیستم حکومتی را در سه رده دارید.
دولت فدرال یک قوه مجریه دارد که در رأس آن رئیس جمهور هست که رئیس جمهور معاون دارد و هر دو انتخاب میشوند با رأی غیر مستقیم مردم. حدود 15 – 16تا وزارتخانه ما در آمریکا داریم که کارهای مربوط به خودشان را انجام میدهند. برخلاف سیستم ایران که وزیر فقط رأی اعتماد میگیرد در آمریکا معاونین وزیر هم باید رأی اعتماد بروند از کنگره بگیرند و در نهایت شما این حالت را دارید که مثلاً در وزارت خارجه آمریکا، سُفرا هم رأی اعتماد میگیرند. به این دلیل نظارتی که کنگره آمریکا روی دولت دارد بیشتر از نظارتی هست که مجلس ما... به این دلیل این تصوری که در داخل کشور هست که اگر ما با قوه مجریه آمریکا هماهنگ شویم در مذاکرات، قوه مقننه را هم آنها میروند و مدیریت میکنند این حالتی که در مجلس ما، مجلس ما قابل مدیریت است این حالت را شما در آمریکا ندارید به این معنی که یک دعوایی هم آنجا با کنگره هست که دعوای اصلی ما هم از اول با کنگره بوده یعنی این تاریخ روابط ایران و آمریکا را نگاه کنید ما مشکل اصلیمان، مخصوصاً در دوره آقا اوباما با تیم آقای اوباما نبوده، مشکل اصلیمان با کنگره بوده، و قوانین تحریم هم همه برای کنگره است، کنگره آمریکا این قدرت را دارد که متوقف کند دولت را در حوزههایی که میخواهد، این قدرت را دارد.
در رابطه با مباحث سیاسی در آمریکا، شما سیستمی را دارید که به شدت وابسته به پول است به این معنی که این افرادی که انتخاب میشوند چه در قوه مجریه و چه در قوه مقننه، اینها برای انتخاب شدن نیاز به هزینههای سنگینی دارند. هزینه انتخابات سال 2012 آخرین انتخاباتی که ما داشتیم هزینهاش چقدر بود؟ حدود 7 هزار میلیون دلار، هفت تریلیون دلار. ممکن است برای دوستان ملموس نباشد که هفت هزار میلیون یا هفت میلیارد چقدر هست، رئیس جمهور آمریکا حقوقش چقدر است؟ یعنی 2012 که انتخابات شد و اوباما دوباره رئیس جمهور شد حقوق سالانه وی چهارصد هزار دلار است، زیر نیم میلیون حقوق رئیس جمهور آمریکا، انتخابات 2012 هفت هزار میلیون دلار. اساتید علوم سیاسی در آمریکا پژوهش کردند دیدند که افرادی که در آمریکا انتخاب میشوند اگر بتوانند نسبت به رقبایشان بیشتر پول جمع بکنند، اینها شانس انتخابشان خیلی بیشتر است، افرادی که در انتخابات شرکت میکنند، رفتند نگاه کردند چه کسانی انتخاب شدند، لیست افرادی که انتخاب شدند را درآوردند بعد دیدند که در 94درصد از مواردی که طرف انتخاب شده، نسبت به رقیبش، بیشتر پول جمع کرده بوده، این اهمیت پول را میخواهد نشان دهد در 94 درصد از مواردی که فرد انتخاب شده، فردی انتخاب شده که نسبت به رقیبش بیشتر پول جمع کرده است. یعنی اگر شما وارد انتخاباتی بشوید نسبت به رقیبت نتوانی به اندازه رقیبت پول جمع کنی، احتمال انتخاب شدن شما چقدر است؟ 6 درصد. احتمال انتخاب شدن شما 6 درصد است، اگر نسبت به رقیبت کمتر پول جمع کرده باشی. یعنی تقریباً اگر نمیتوانی خوب پول جمع کنی یک شغل دیگری را برای خودت پیدا کن، چون این موارد سیاسی را که میخواهی وارد شوی اگر به اندازه رقیبت نتوانی پول جمع کنی احتمال اینکه شما در کارت موفق باشی 6 درصد است یعنی خیلی کم است.
پول در سیستم سیاسی آمریکا اهمیت پیدا میکند و بعد دولت هم هزینه نمیکند. یعنی ما داریم در بعضی از موارد که بخاطر آن فسادی که پول ایجاد میکند – آن طرف حکومتی هم میداند که این فساد ایجاد میکند- آن فردی که پول میدهد برای چه پول میدهد؟ دلش که نسوخته است! کسی که سرمایهدار یک درصدی است چون میدانند فساد ایجاد میکند سعی شده که بیایند یک مقدار این وضعیت را اصلاح کنند منتهی در عمل این اتفاق نیفتاده است. یعنی حالتی که شما دارید این هست که مثلاً اگر شما بخواهید الآن سیستم حکومتی پول دریافت کنید این پول اینقدر کم است که در نهایت کسی نمیتواند با آن سیستم پیروز شود. از آن جهت آن راهکارهایی که ایجاد شده منسوخ مانده کسی استفاده نمیکند چون اگر میخواهد پیروز شود باید برود از همان یکدرصدیها پول بگیرد،
چه نتیجهای میخواهیم بگیریم؟ نتیجهای که میخواهیم بگیریم این است که در سیستم سیاسی آمریکا شما وضعیتی را دارید با افرادی که وارد حکومت میشوند یا باید خودشان میلیونر باشند یا باید وابسته به میلیونرها باشند و در عمل افرادی که خارج از این که یا میلیونری یا وابسته به میلیونرها هستند، اینها نمیتوانند در سیستم سیاسی رشد کنند! و بعد آن پولی که سرمایهدار به آن فرد میدهد انتظاراتی را از آن فرد دارد. چون ما داریم مجله اکونومیست که شاید شنیده باشید، در انگلستان چاپ میشود که مجله اقتصادی است پژوهشی را چند وقت پیش ارائه داده بود در این پژوهش نتیجهاش این بود که برای هریک دلاری یک فرد سرمایهدار به یک سیاستمدار کمک مالی میکند برای هریک دلار، دویست دلار سود میکند. مجله اکونومیست منتشر کرد. بعد نتیجهگیری کرده بود که بهترین سرمایهداری پول دادن به سیاستمدار است، چرا؟ چون در هیچ حوزة دیگری شما نمیتوانید یک دلار بدهید دویست دلار برداشت کنید، در صورتی که پیروز بشوید، و بعد این فردی هم که دارد سرمایهگذاری میکند روی چه چیزهایی سرمایهگذاری میکند؟ افرادی که احتمال پیروزشدنشان بیشتر است. به این دلیل است که شما نگاه بکنید به آمار افرادی که در کنگره آمریکا هر بار رأی میآورند. این محدودیت وجود دارد که افرادی که خارجی هستند اینها حق دادن پول ندارند، این اتفاقی که در اکراین افتاد، میلیونها خرج کردند. این خانمVictoria Roland که معاون اروپایی وزارت خارجه آمریکا هست ایشان میگوید که ما در سالهای گذشته در اکراین 5 میلیارد دلار خرج کردیم. این کار را آمریکاییها اجازه نمیدهند که نسبت به خودشان اتفاق بیافتد، یعنی یک نفری از ایران، چین، از اکراین یا هر کشور دیگری نمیتواند برود به یک سیاستمداری در درون آمریکا پول بدهد، این کاری که خودشان در همه جای دنیا انجام میدهند اجازه حرکت معکوس را نمیدهند، راه نفوذ را از راه قانونی بستند، اجازه نمیدهند، اتفاقی که در سیستم میافتد این است که آن یک درصدیهای جامعه، ثروتمندترین اقشار جامعه با استفاده از پولی که دارند این سیاستمدارها را کم و بیش مدیریت میکنند، کنترل میکنند، سیاستمدار میداند که اگر با این سیستم همراه نباشد با یک درصدی همراه نباشد، احتمال اینکه به اندازه کافی بتواند جمعآوری کند کم است و بعد احتمال پیروزیاش چقدر است؟ 6 درصد؛ از این جهت مجبور است که به یک درصدیهای جامعه رجوع کند به خاطر این آمار و ارقامی که خدمتتان عرض کردیم. و باز این در آمریکا پژوهش شده است، اساتید علوم سیاسی این پولی که جمع میشود را میخواهند ببینند کجا خرج شده است؟ 60درصد از این پول تبلیغات تلویزیونی است. این کشور بزرگ است و جمعیت زیاد است نیاز به تبلیغات تلویزیونی وجود دارد برای اینکه شما به مخاطب برسید و به او برسید و این با استفاده از رسانههای جمعی هست که این اتفاق میتواند بیافتد.
حالا ممکن است شما این سؤال را بپرسید که چرا در آمریکا این کاری که ایران میکند، مثلاً برای ریاست جمهوری میآید و یک تعداد ساعتی را مشخص میکند، کاندید بدون اینکه هزینهای داشته باشد میآید و حرفهایش را با مردم میزند. چرا این اتفاق در آمریکا نمیافتد؟ در نهایت اگر شما دقت بکنید متوجه میشوید که سیستم سیاسی در آمریکا اینگونه ایجاد شده که افراد وابسته به پول سرمایهدار باشند. یک نوغ غربال وجود دارد در آمریکا، همانطور که در همه جای دنیا وجود دارد. در ایران هم ما غربال داریم مثلاً شورای نگهبان داریم، و شورای نگهبان تأیید و رد صلاحیت میکند این را ما در ایران داریم. در آمریکا شما شورای نگهبان به آن معنا ندارید ولی غربال دارید، چطور غربال میکند؟ سیستم سرمایهسالاری حاکم است، سرمایهدار، سرمایهسالار در سیستم نفوذ دارد، افرادی که با این سیستم هماهنگ نیستند، در عمل از سرمایهدار نمیتوانند پول بگیرند، و در عمل اینها نمیتوانند در انتخابات شرکت کنند!
هیچ وقت فکر کردید چرا در آمریکا سیستم دو حزبی است فقط، حزب سومی که در عمل بتواند نماینده داشته باشد و حضور داشته باشد، چرا ما نداریم؟ شما نگاه کنید در مجلس نمایندگان 435 نفر، تعداد افرادی است که در مجلس نمایندگان هستند، سنا هم 100 نفرند، برای هر ایالتی دو نفر، مجموعاً 535 نفر، این 535 نفر یا دموکرات هستند یا جمهوریخواه. تک و توک وجود دارد که دموکرات نباشد مثلاً این آقای «جو لیورمن» ایشان جزء معدود آدمهایی بود که حزبی نبود. چرا؟ چون ایشان سالیان سال در حزب دموکرات بود، در انتخابات درونحزبیشان به دلیل حمایتهایی که از جنگ عراق کرده بود رأی نیاورد، رقیب او در انتخابات درونحزبی رأی آورد و بعد ایشان به خاطر نفوذی که داشت، رفت به صورت شخصی اقدام کرد و رفت در انتخابات اصلیشان هم رأی آورد. این موارد استثنایی اینطوری هستند که اینها حزبی نیستند که البته ایشان سابقه حزبیشان زیاد است به یک دلیلی نتوانست که با پرچم دموکراتها دوباره وارد شود.
فرقی که وجود دارد این است که شما در درون کشور این سیستم را دارید که جناحهای متعددی هستند. درست است؟ در آمریکا شما دو حزب بیشتر ندارید، در عمل. چرا؟ یک دلیل آن این است که آن یک درصدیهای جامعه اگر بخواهند پولی را هزینه کنند همین دو حزب برایشان کافی است، یعنی دغدغهها و نیازهایی که دارند توسط این دوتا حزب به آن توجه شود چون نیاز ندارند که حزب سوم بروند، چون نیاز ندارند که به حزب سوم بروند چه اتفاقی میافتد؟ حزب سومیها در عمل نمیتوانند پول جمع کنند، در عمل نمیتوانند حضور داشته باشند. این یک دلیل است.
دلیل دوم قوانین هست، قوانین موجود، چه کسانی این قوانین را نوشتند؟ همین جمهوریخواهها و دموکراتها. به گونهای این دوتا حزب در کنگره قوانین را نوشتند که حضور حزب سوم را خیلی مشکل میکند. چرا؟ چون زمانی که شما کاندید هستید و میخواهید برای مجلس نمایندگان کاندید شوید، اگر شما عضو حزب جمهوریخواه باشید میگویند باشد بیا و در انتخابات درون حزبی شرکت کن، اگر رأی آوردی بعد برود مقابل فردی که در انتخابات درونحزبی دموکرات شرکت کرده، شما دو نفر با هم رقابت بکنید. اگر حزب سومی باشد چی؟ این را بهش نمیگویند بیا. پس قانون را ، میگویند شما برو امضاء جمع بکن، امضاء تعدادی بالا، در عمل یک هفت خوان رستمی ایجاد میکنند که رد شدن از این هفتخوان خیلی سخت است یعنی تعداد امضاءها بالاست و هرکسی هم نمیتواند امضاء کند.
من خاطرم هست زمانی که موسم انتخابات میشد در این فروشگاههای زنجیرهای که آمریکا هم دارد، میان فروشگاه میز میگذاشتند حزب سومیها، درخواست چه داشتند؟ امضاء! میگفتند شما بیایید امضاء کنید که کاندیدای ما بتواند اسمش توی لیست کاندیدها باشد نه اینکه رأی بیاورد! یا رأی بدهید، یعنی فقط اجازه بدهید که اسمش درون لیست کاندیداها باشد بیایید امضاء کنید. که هرکسی هم نمیتواند امضاء کند. فردی میتواند امضاء کند که ساکن آن منطقه باشد و تابعیت داشته باشد و ساکن آن منطقه باشد، باز این هم یک تفاوت، شما در ایران مثلاً انتخابات ریاست جمهوری که میشود شما اگر سفر مشهد دارید آنجا شناسنامه داشته باشید میتوانید بروید رأی بدهید، در آمریکا اینطور نیست در آمریکا افراد باید در محلی که زندگی میکنند ثبتنام کنند و در آنجا فقط میتوانند رأی بدهند یعنی حدود یک ماه، - معمولاً این طور است- معمولاً یک ماه، یکماه و نیم قبل از انتخابات افرادی که میخواهند در انتخابات شرکت کنند باید بروند در آن اداره محلی محله خودشان، اسم و مدارکشان را بدهند، نشان بدهند که در آن منطقه زندگی میکند، و بعد یک کارت رأی میدهند. کارتی را بگیرند که بعد روز انتخابات بیایند رأیگیری با استفاده از آن کارت رأیشان رأی بدهند. و بعد زمانی که افراد دارند امضاء میکنند که فلان فرد را اجازه حضور در انتخابات به او بدهید، این فرد باید در لیست رأیدهندگان آن منطقه وجود داشته باشد اگر نداشته باشد امضایش به درد نمیخورد. اینطور نیست که شما حالا فامیلهایتان را بدهید امضاء کنند، همینطوری فقط امضاء جمع کنید! امضایی هست که چک میشود و در نهایت باید برای آن منطقه باشد. به این دلیل شما حالتی دارید که نه تنها مسئله پول است که مانع ایجاد میکند برای حضور حزب سوم، مشکل قانونی هم هست که این افراد برای اینکه اسمشان در لیست کاندیداها باشد، بعد شما حالا فرض کنید میخواهید مثلاً برای سنای فلان ایالت اقدام کنید چندتا شرط دارد؟ مثلاً 5تا شرط دارد. هر شهری شما چندتا میز باید بگذارید، یک ارتشی را میخواهد، یک مجموعه آدمهایی را میخواهید که اینها... بعد اینها هزینه دارد، اینها مسئله پول در آن هست. شما باید جلوی فروشگاهها میز بگذارید، آدم آنجا بنشانید امضاء جمع کند، اینها هم باز هزینه میخواهد، یعنی کار را مشکل میکند. حالا جالب است در این انتخاب سال 2012 ما یک مورد داشتیم این نماینده حزب سبز یک خانم دکتری هست خانم جیل استاین پزشک است، ایشان موفق شد در 48 ایالت اسمش را در لیست کاندیداها بگذارد، با همه این هفت خوان رستمی که بود اینها یک شبکهای داشتند و افرادی که علاقمند به حزب سبز بودند رفتند خیلیهایشان مجانی این طرف و آن طرف میز گذاشتند و امضاء جمع کردند، این پروسه بسیار مشکل را طی کردند، امضاها چک شد، معلوم شد به اندازه کافی این امضاء دارد، در 48تا از 50تا ایالت ایشان موفق شد اسمش را در لیست کاندیداها بگذارد. بعد چه اتفاقی برای این خانم جیل استاین، حالا شما موفق شدی اسمت را بگذاری، در نهایت باید به افکار عمومی دسترسی داشته باشی، بتوانی ایدههای خودت را ارائه بدهی، اینها پول هم نداشتند. آنها هم که اسم اینها را گذاشتند، اینها شبیه صلواتی – آنجا صلواتی نداریم- فرد رفت وقتش را گذاشت و موفق شد اسمش را در لیست بگذارد، چون پول نداشتند عرض کردیم این هفت هزار میلیون دلار، 60 درصدش از فیلمهای تبلیغات تلویزیون است. اینها پول که نداشتند، گفتند ما برویم در این مناظرهها شرکت کنیم که در نهایت، مناظره بیننده دارد و بیننده پول نمیخواهد مناظره است که به آن مخاطبی که میخواهیم برسیم. چه اتفاقی افتاد در مورد خانمِ جیل استاین؟ نماینده حزب سبز با این همه زحمت مکاتبه میکند، روز مناظره مشخص است، که ما هم میخواهیم بیاییم، ما موفق شدیم در 48تا ایالت اسم خودمان را در لیست بگذاریم، اجازه بدهید ما هم بیاییم و ایدههایمان را برای مخاطب مطرح کنیم. به او اجازه نمیدهند. روز مناظره ایشان میرود آنجا که یک دانشگاهی بود، آنجا مناظره برگزار میشود، ایشان پا میشود میرود آنجا، چکار میکنند؟ متأسفانه صدا و سیما اینها را درست پوشش نمیدهد شاید این نکتهای است که شما باید شنیده باشید یا شاید نشنیده باشید! چه اتفاقی میافتد برای ایشان؟ ایشان را دستگیر میکنند و به زندان میاندازند! البته روز بعد او را آزاد میکنند، از زندان که بیرون میآید میگوید که من هشت ساعت به صندلی که نشسته بودم روی آن زنجیر کردند! این خانم پزشکی که در 48تا ایالت اسمش توی لیست کاندیداها آمده، کار خلافی هم نمیکند، میگوید شما اجازه بدهید ما هم بیاییم جزء کاندیداها ایدههایمان را بگوییم. حالا شما فرض کنید ایران این کار را بکند! بعد ببینید چه اتفاقی در دنیا در رابطه با ما خواهد افتاد؟ چقدر هجمة رسانهای خواهد شد که آنجا کاندیدای ریاست جمهوری را گرفتند دستگیر کردند زندان کردند، این کشور را بیچاره میکنند! این اتفاق در آمریکا افتاد ولی شما خبر ندارید، خیلیهای دیگر هم خبر ندارند؛ چرا؟ چون رسانههایشان خیلی پوشش ندادند بعضی از رسانهها پوشش دادند! سیستم سیاسی، سیستمی است که در نهایت مردم میروند شرکت میکنند تعداد هم بالا نیست، برای انتخابات ریاست جمهوری 50درصد شرکت میکنند. اگر دوستان بعداً خواستند پژوهش کنند یک دانشگاهی در آمریکا هست به نام جرج میسون در همین گوگل بزنید دانشگاه جرج میسون یک تحقیقی دارد که آمار رأیگیری را در آمریکا اگر نگاه کنید برای انتخابات ریاست جمهوری حدود 50درصد معمولاً شرکت میکنند برای انتخابات مجلس نمایندگان حدود 35 درصد شرکت میکنند، انتخابات مجلس نمایندگان فدرال، برای انتخابات محلی و... بعضی اوقات 10 درصد، 15 درصد، در صفحه انتخابات بروید انتخابات درون حزبی بعضی وقتها یک درصد شرکت میکنند، که حالا آن داستان دارد که چطور میشود؟ حالا این حزب سومیها که اینها را همه را در عمل بیرون میکنند و اجازه حضور نمیدهند، ولی همان دو نفری که میخواهند یکیشان حزب دموکرات بشود و یکیشان نماینده حزب جمهوریخواه بشود چه اتفاقی برای این دو نفر میافتد؟ چه کسانی میتوانند بیایند؟ چه پروسهای را این سیستم انتخابات درونحزبی طی میکند، چه کسانی در نهایت مردم امکان رأی دادن به اینها را پیدا میکنند، یک سیستم خیلی پیچیدهای هست که در نهایت تعداد معدودی در درون هر دو حزب هستند که مشخص میکنند که چه کسی میتواند حزب شود برای ریاست جمهوری. این در نهایت چه کسی رئیس جمهور در آمریکا را انتخاب میکند؟ شاید یک مجموعه آدمهایی که تعدادشان از 40- 50 نفر بیشتر نیست! جمعیت آمریکا 319 میلیون نفر آدم است آدمی که در نهایت انتخاب میشود انتخاب شاید 20- 30 نفر آدم بیشتر نیست! که چرا این نکته را عرض کردیم که این داستان دارد، باید توضیح بدهیم که آن دوتا حزب هم در نهایت چه اتفاقی برایشان میافتد و آن پروسهای که منجر میشود که آقای اوباما رئیس جمهور میشود، آقای بوش میشود رئیس جمهور، آن پروسه چه مراحلی را طی میکند که در نهایت این اتفاق میافتد؟
ما یکسری اقلیتهایی داریم مثل مسلمانها، این حالتی را که شما در ایران دارید قانون اساسی آمده گفته مثلاً دو نفر اقلیت مسیحی، ارمنی، آشوری و یک نفر یهودی و یک نفر زرتشتی، چرا ایران این کار را کرده؟ چون اگر این کار را نمیکرد هیچ جایی در کشور اکثریت مسیحی وجود ندارد، اکثریت یهودی وجود ندارد که آنجا اینها بتوانند رأی بیاورند، اگر ایران این کار را نمیکرد هیچ کدام از این اقلیتها در درون مجلس نماینده پیدا نمیکردند. این کار را دولت آمریکا نمیکند. چه اتفاقی میافتد؟ در عمل اگر یک کاندیدایی وجود داشته باشد این متعلق به یک اقلیت باشد و خودش بتواند رأی اکثریت را جذب کند اگر این شد خودش میتواند وارد شود اگر نشد نمیتواند وارد شود یعنی هیچ کمک قانونی آن کاندید اقلیت، دریافت نمیکند.
در آمریکا ما به صورت سنتی هیچ وقت نماینده مسلمان در کنگره نداشتهایم. اخیراً یک آقایی هست که از ایالت Minnesota اسم او کیت السون است که شما از اسم او متوجه نمیشوید که مسلمان است، جوانیهایش ایشان مسلمان میشود الآن مثلاً حدود 45- 50 سالش هست، نه اسم او مسلمانی است و نه در تبلیغاتش خیلی صحبت از مسلمان بودنش میکند، یک سیاستمدار محلیِ ایالت Minnesota هست که اول به مجلس نمایندگان میرود بعد الآن ایشان موفق میشود در کنگره هم الآن حضور دارد منتهی نه به عنوان نماینده اقلیت مسلمانها، به عنوان فردی که کم و بیش خیلی اسلام خودش را ظاهر نمیکند ولی مسلمان هست چون جوانیهایش مسلمان شده و بعد وارد سیاست شده است. در آمریکا شما یکسری اقلیتهای نژادی هم دارید که بعد این حالت هست که در بعضی از شهرها اکثریت سیاهپوست است مثلاً در فلان منطقه رأیگیری، اکثریت سیاهپوست وجود دارد. این اکثریت سیاهپوست، نماینده سیاهپوست انتخاب میکند. آنجا مثلاً شما دارید یک درصدی دارید در مجلس نمایندگان و سنا اینها سیاهپوست هستند البته در سنا خیلی کمتر، مثلاً در سنا آقای اوباما سناتور بود قبلاً؛ این موفق شد تا آنجا که من خاطرم هست الآن نماینده سیاهپوست در سنا نداریم، با اینکه 14درصد جمعیت سیاهپوست هستند ولی 14 درصد نمایندگان سنا اینها سیاهپوست نیستند یک درصد هم نیست این حالت پیش میآید. یعنی کمک دولتی وجود ندارد که اقلیتها بتوانند حضور داشته باشند یعنی خودشان توانستند، توانستند اگر نتوانند که نتوانستند.
ببینید ما درباره کنگره و انتخابات کنگره صحبت کردیم؛ یک بحثی هست در مورد «جِری مندرینگ» یک نمایندهای مثلاً سابقاً بوده که نقد داشته نسبت به کمک آمریکا به اسرائیل، این نماینده را که میخواهند بیرون بکنند – که ما مواردی را داشتیم که موفق شدند این نمایندهها را بیرون کردند- چه روشهایی وجود دارد برای اخراج نماینده؟ منظورمان "روشهای نرم" است که بعد این بحث را که شروع کنیم یک بحثی است راجع به «جِری مندرینگ» که آن بحث «جِری مندرینگ» خیلی کمک میکند به اینکه ما بفهمیم سیستم سیاسی آمریکا چگونه کار میکند؛ یعنی افرادی که انتخاب میشوند در حوزه ریاست جمهوری عرض کردیم که هزارجور فردی که میخواهد بیاید رئیس جمهور بشود چه اتفاقاتی برای او میافتد که در نهایت آدمهای محدودی این را انتخاب میکنند در رابطه با مجلس نمایندگان و سنا هم سیستم این است که فرد از کدام منطقه انتخاب میشود را اینها مدیریت میکنند! یعنی اگر بخواهند فردی را اخراج بکنند میآیند آن منطقهای را که از آن به صورت سنتی انتخاب میشده این را از هم متلاشی میکنند، خب این یک نقشهای هست که برای ایالت کارولینای شمالی است این که قرمز هست این چیست؟ رودخانه میسی.سی.پی است؟! این آمده این ایالت را بر اساس مناطق رأیگیری کنگره دیستریکت یعنی شما دیدید که استان را بخش بخش میکنند، این آمده ایالت را تقسیمبندهای دیستریکت تقسیمبندی دیستریکت مربع نیست، یک حالت موزونی دارد، تکهتکه حالت موزون دارد، این خط قرمز هم دیستریکت است اما اینها همه حالت موزون دارند و این شبیه رودخانه شده؟ چه اتفاقی افتاده؟ این نمایندهای بود که میخواستند بیرونش کنند آمدند دیستریکت را گفتند شما باید از اینجا رأی بیاوری، حالا طرف آنجا یک دیستریکت معمولی داشته و آنجا محبوب بوده و آنجا مرتب رأی میآورده، حالا این را میخواهند بیرون کنند روشهای متعددی دارد هیچ کدام کار نکرده، روش آخر این هست که به شما میگویند برو از این محیطی که دویست مایل آنطرفتر است از آنجا هم برو رأی جمع کن، خب این هم نمیتواند بیاورد، آمدند دیستریکتش را اینطوری کردند و بیچارهاش کردند. اتفاقی که در عمل دارد میافتد این است که دوتا حزب با هم زد و بند دارند، به این معنی که شما دیستریکتهایی که جمهوریخواهها هستند اینها معمولاً به جمهوریخواه رأی میدهند روی فردی که آنجا هست میدانند رأی میآورد، فردی که دموکرات است میداند رأی میآورد بعد نتیجهاش چه میشود میشود این درصد افرادی که برمیگردند. شما خاطرتان باشد مجلس قبلی که ما داشتیم حدود 50درصد نتوانستند رأی بیاورند، حدود 45، 50 درصد بیرون شدند، ببینید این برای مجلس نمایندگان است. ببینید از سال 1958 تا 2008 را اینجا دارد ببینید از 90درصد، حالا مثلاً این پایین از 85 درصد ما داریم تا مثلاً 99 درصد که شما در سالهای گذشته میبینید 99 درصد افراد برگشتند، حداقل 85 درصد افراد برگشتند، این چه میشود که رأیگیری که میشود آدمها سر جای خودشان میمانند، اینها را بیرون نمیریزند، آدمهایی که هماهنگ هستند بیرون نمیریزند، اکثراً هم هماهنگ هستند و سر جای خودشان میمانند. چه اتفاقی میافتد؟ اینها همه داستان است.
- ehsan mollaei