بصیرتی

بصیرت به معنای نگاه دقیق و روشن به امور است و این هدف ماست

بصیرتی

بصیرت به معنای نگاه دقیق و روشن به امور است و این هدف ماست

بصیرت یعنى - آگاهى علمى ، - آگاهى عملى ، همراه با نکته سنجى و درایت و فهم ( عقلانیت و فهم ) . - انسجام و وحدت ملى - دشمن شناسى - بصیرت به تعبیر امیرمؤمنان ، یعنى مشاهده درست و دقیق حوادث ، تفکر و تدبر در آنها و سنجیدن مسائل و حوادث . رهبر فرزانه انقلاب در توضیح دقیق بصیرت مى فرماید : « بصیرت را در دو سطح میتوانیم تعریف کنیم . یک سطح ، سطح اصولى و لایه‌ى زیرین بصیرت است . انسان در انتخاب جهان‌بینى و فهم اساسى مفاهیم توحیدى ، با نگاه توحیدى به جهان طبیعت ، یک بصیرتى پیدا میکند . . . . این ، پایه‌ى اساسى معرفت است پایه‌ى اساسى بصیرت است . این بصیرت خیلى چیز لازمى است این را باید ما در خودمان تأمین کنیم . بصیرت در حقیقت زمینه‌ى همه‌ى تلاشها و مبارزات انسانى در جامعه است . این یک سطح بصیرت . بجز این سطح وسیع بصیرت و لایه‌ى عمیق بصیرت ، در حوادث گوناگون هم ممکن است بصیرت و بى‌بصیرتى عارض انسان شود . انسان باید بصیرت پیدا کند . این بصیرت به چه معناست ؟ یعنى چه بصیرت پیدا کند ؟ چه جورى میشود این بصیرت را پیدا کرد ؟ این بصیرتى که در حوادث لازم است و در روایات و در کلمات امیرالمؤمنین هم روى آن تکیه و تأکید شده ، به معناى این است که انسان در حوادثى که پیرامون او میگذرد و در حوادثى که پیش روى اوست و به او ارتباط پیدا میکند ، تدبر کند سعى کند از حوادث به شکل عامیانه و سطحى عبور نکند به تعبیر امیرالمؤمنین ، اعتبار کند : « رحم اللَّه امرء تفکّر فاعتبر » فکر کند و بر اساس این فکر ، اعتبار کند . یعنى با تدبر مسائل را بسنجد - « و اعتبر فأبصر » - با این سنجش ، بصیرت پیدا کند . حوادث را درست نگاه کردن ، درست سنجیدن ، در آنها تدبر کردن ، در انسان بصیرت ایجاد میکند یعنى بینائى ایجاد میکند و انسان چشمش به حقیقت باز میشود . امیرالمؤمنین ( علیه الصّلاه و السّلام ) در جاى دیگر میفرماید : « فانّما البصیر من سمع فتفکّر و نظر فأبصر » . . . » ( سخنان مقام معظم رهبرى در جمع دانشجویان استان قم 1389 )

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
نویسندگان
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

آموزش مجازی مطالعات آمریکا شناسی(جلسه2)

ehsan mollaei | يكشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۱۵ ب.ظ

جلسه دوم:وضعیت اقتصادی آمریکا

 جزوه آموزشی درس فایل

نکته مهم: جلسات 4و5و6 در قسمت آموزشی موجود است

پیش مطالعه جلسه دوم

 بسم الله الرحمن الرحیم

در حوزه اقتصاد، فعلاً اقتصاد آمریکا یعنی آن شاخصه‌ی GDP رتبه یک را در دنیا دارد. حدود 17 تریلیون دلار GDP سالانه آمریکا است. البته در عین حال آمریکا یکی از مقروض‌ترین کشورهای دنیا هم هست. یعنی قرض دولت آمریکا هم همان حدود 17 تریلیون دلار است. که این شاخص، شاخص خوبی نیست و معمولاً درصد قرض یک کشور را نسبت به GDP که مقایسه می‌کنند خیلی کشورها 5درصد، 10درصد، 15 درصد است و هرچقدر این درصد بالاتر بشود نشان دهنده این است که کشور، کشور مقروضی است و باید در حوزه قرض خودش یک فکری بکند. در رابطه با آمریکا این قرض صددرصدی شده است یعنی 17 تریلیون GDPتقریباً و 17 تریلیون قرض؛ که این دعواهایی که شما دوستان بعضی اوقات می‌بینید که در آمریکا اتفاق می‌افتد، چند ماه پیش 17 روز دولت آمریکا تعطیل می‌شود چرا  17 روز دولت آمریکا تعطیل می‌شود؟ بخاطر دعوایی که در درون کنگره آمریکا بین کاخ سفید و کنگره وجود دارد که چطور ما این قرض را کم بکنیم چون به توافق نرسیدند نتیجه‌اش این می‌شود که کنگره حاضر است دولت را 17 روز تعطیل بکند، تعطیل کند یعنی چه؟ یعنی شما اگر به ادارات دولتی در آن 17 روز مراجعه می کردید تعطیل بودند! زنجیر بود درب ساختمان! این اتفاق بیافتد و آن دعواهای خودشان به سمت آن گروهی که دولت را بستند پیش برود! این دعواها و اختلافات وجود دارد، چرا؟ بخاطر اینکه مشکل، مشکل جدی است.

در حوزه هزینه‌های نظامی هم دولت آمریکا رتبه 1 را دارد، به این معنی که شما وضعیتی را دارید که اگر بودجه پنتاگون را در کنار بودجه‌های دیگری که آمریکا در حوزه نظامی خرج می‌کند قرار بدهید حدود 1 تریلیون دلار در سال دولت آمریکا در حوزه نظامی دارد خرج می‌کند که این یک تریلیون دلار بیشتر از خرجی است که کشورهای دیگر دنیا در حوزه نظامی دارند مجموعاً انجام می‌دهند. یعنی شما رتبه‌های بعدی را در لیست هزینه‌های کشورها ببینید مثلاً روسیه، چین و بعضی از کشورهای اروپایی هستند این هزینه‌ها را که جمع کنید به یک تریلیون دلار نمی‌رسد که شما ممکن است این سؤال را بپرسید که این کشوری که اینقدر مقروض است چرا اینقدر هزینه نظامی می‌کند که این برمی‌گردد به مباحثی که ما بعداً خواهیم داشت در رابطه با نقشی که آمریکا برای خودش در دنیا می‌بیند.

بدهی‌ای که دولت آمریکا دارد یک بخشی از آن درونی است،‌ همان حالتی که ما هم در کشور خودمان داریم، مثلاً دولت به بانک مرکزی مقروض است آن‌ها هم به آن سیستم بانک خودشان مقروض هستند. یک بخشی از آن مرتبط به بخش‌های درونی است، یا اوراق بهادار که به مردم فروختند. این هم یک نوع قرض است. آمریکایی‌ها به کشورهای خارجی هم مقروض هستند. مثلاً به چین حدود 1 تریلیون دلار مقروض است، به ژاپن مقروض است و به تعدادی از کشورهای دنیا مقروض است به این معنا که این اوراق بهادار را سرمایه‌دار چینی خریده یا مثلاً دولت چین آمده آنجا پول قرض داده است و این وضعیت سیاسی کشور را پیچیده می‌کند. شما اگر خاطرتان باشد آقای اوباما روزی که می‌خواست نیروهای آمریکایی را از عراق خارج بکند سخنرانی کرد و در سخنرانی خود داشت خروج نیروهای آمریکایی را از عراق توجیه می‌کرد، و گفت ما وارد جنگی شدیم که هزینه‌هایش را نداشتیم و از چین پول جنگ‌مان را قرض کردیم. این نکته را می‌خواست اعلام کند که خیلی هوشمند نیست برای یک کشوری که وارد جنگی شود و بعد پول جنگش را برود از کشورهای دیگری قرض کند.

در رابطه با مباحث اقتصادی، ما در رابطه با خودِ جمعیت هم بحث داریم به این معنی که اگر شما به لیست میلیاردهای دنیا نگاه کنید اکثر میلیاردهای دنیا آمریکایی هستند یعنی از این جهت آمریکا جزء ثروتمندترین کشورهای دنیاست، از آن طرف، همزمان آمریکا جزء فقیرترین کشورهای دنیاست در یک بخشی از جمعیت خود. یک آماری ما اینجا داریم که بد نیست دوستان ببینند. این متنی که روی صفحه داریم مربوط به روزنامه نیویورک‌تایمز است. عنوان مقاله این است

Hunger in U.S. at a 14-Year High یعنی "گرسنگی در آمریکا در چهارده ساله گذشته رکورد زده است"، شاید اینگونه بخواهید ترجمه کنید. آمار متعلق به وزارت کشاورزی است(Department of Agriculture). در اینجا آمده که 49 میلیون نفر از جمعیت آمریکا – جمعیت آمریکا را عرض کردیم که 319 میلیون نفر است تقریباً- 49 میلیون نفر از این جمعیت با مشکل food insecurity یعنی"عدم امنیت غذایی" مواجه هستند. امنیت غذایی به این معنی نیست که مثلا ویتامین c به اندازه کافی مصرف نمی‌کنند! به این معنی است که زمانی که می‌خواهند غذا بخورند یا غذا موجود نیست یا اینکه حجم آن کم است و ما داریم فردی را که صبحانه ندارد، ظهر معلوم نیست و شب ممکن است لقمه‌ای دستش برسد. به این معنی نیست که در خیابان‌های آمریکا افتاده تلف شده بخاطر گرسنگی تلف شده، این که فوت بکند نیست. چون به هرحال ممکن است گرسنه باشد ولی بالاخره یک نانی، چیزی گیرش می‌آید و می‌خورد فوت نمی‌کند. نسبت به جامعه خودشان، شما یک بخشی از جامعه را دارید که اینها غذا به اندازه کافی به دستشان نمی‌رسد. در آمریکا این رسم است که نهادهای دولتی این، ببینید شما در Title کلمه Hanger را دارید، هانگر یعنی گرسنگی؛ در متن، وزارت کشاورزی آمریکا در گزارش خود از کلمه هانگر در گزارشش استفاده نکرده، از کلمه food insecurity استفاده کرده که "عدم امنیت غذایی" ترجمه می‌شود. این سنتی است در آمریکا، کلماتی که بار منفی زیاد دارد این را رسم است که خیلی استفاده نمی‌کنند. مثلاً شما حالتی را دارید که آمریکایی‌ها وقتی که به افغانستان حمله می‌کنند و غیر نظامی کشته می‌شود نمی‌گویندdead   Civilian کشته‌های غیرنظامی، می‌گویند Collateral damage "صدمات جانبی". به جای اینکه بگویند غیر نظامی کشتیم، می‌گویند که ما عملیاتی انجام دادیم که صدمات جانبی آن 15 نفر بوده است، یعنی چه؟ یعنی 15 نفر غیر نظامی کشته شده است. این ادبیات و سنت و سبک در آمریکا وجود دارد اینجا هم وزارت کشاورزی آمریکا به جای اینکه از کلمه هانگر استفاده کند از کلمه food insecurity استفاده کرده است.

البته زمانی که این خبر منتشر می‌شود اوباما یک بیانیه می‌دهد، چون آقای اوباما زمانی که برای ریاست جمهوری اقدام کرده بود قول داده بود که تا سال 2015 گرسنگی را در بین کودکان حذف بکند. این قول را آقای اوباما داده بود، آقای اوباما در بیانیه‌ای که خودش می‌دهد از کلمه گرسنگی استفاده می‌کند. اینجا آن جمله‌اش هست

President Obama who has pledged to end childhood hunger by 2015, released a statement while traveling in Asia that called the finding “particularly troubling.”

در آن زمان در آسیا در حال سفر بوده، بیانیه را منتشر می‌کند که نتایج این گزارش وزارت کشاورزی آمریکا گفته است که خیلی particularly troubling بوده یعنی به شدت مشکل‌زا بوده است. بعد اینجا می‌گوید:

Though researchers at the Agriculture Department do not use the word “hunger,” Mr. Obama did.

با اینکه پژوهشگران در وزارت کشاورزی از کلمه هانگر استفاده نکردند، آقای اوباما از این کلمه استفاده می‌کند بعد می‌گوید:

“Hunger rose significantly last year,”

سال گذشته گرسنگی به شدت افزایش پیدا کرده است.

خب این 49 میلیون نفر جمعیت کمی نیست برای یک کشوری که به هرحال بحث ابرقدرتی دنیا را هنوز هم دارد. در کشور های مختلف دنیا حضور دارد و فعالیت‌های متعددی را در حوزه‌های متعدد دارد این است که 49 میلیون نفر از جمعیت آن دچار مشکل  گرسنگی باشند به نظر می‌رسد آمار، آمار بزرگی است. آمار دیگری ما داریم در رابطه با این افرادی که از جنگ‌های عراق و افغانستان برگشتند این آمار را هم بد نیست ببینید. این منبعش U.S.A.today است عنوانش این است

More Iraq and Afghanistan war veterans wind up homeless

homeless یعنی چه؟ بی‌خانمان. این منبعش هم وزارت مسکن و وزارت امور veterans اصطلاحاً ترجمه می‌کنند کهنه‌سرباز- معادل آن در ایران: ایثارگران و جانبازان. این آمار را داده است که 13 هزار نفر از سربازانی که از عراق و افغانستان به آمریکا بازگشتند الآن homeless بی‌خانمان هستند. یعنی فرد در عراق یا افغانستان جنگیده برای آمریکا، زمانی که برگشته دولت آمریکا اینقدر به این فرد توجه نداشته که یک شرایطی برای این فراهم شود که او در خیابان نخوابد، 13 هزار نفر از افرادی که در جنگ عراق و افغانستان شرکت کردند homeless هستند و این‌ پایین‌تر آمار دیگری داده که افرادی که سابقه حضور نظامی داشتند، حالا فراتر از جنگ‌های عراق و افغانستان، مثلاً ویتنام بودند، جاهای دیگری بودند آمار 145 هزار نفری داده؛‌ از افرادی که زمانی که آنها برگشتند بی‌خانمان بودند و homeless بودند و این وضعیت را داشتند. که اگر شما بروید اخبار آمریکا را رصد بکنید این خبر هفته پیش است که همین  Department of Veterans Affairs  این‌ها یک مجموعه بیمارستان هم دارند. که افرادی که سابقه نظامی دارند مثل بیمارستان ارتش خودمان که فرد آنجا باید برود، این افرادی که از جنگ‌های عراق و افغانستان برگشتند بیماری‌های متعددی دارند، یک بخشی از آن هم مربوط می‌شود به کاری که خود آمریکایی‌ها کردند، آمریکایی‌ها در عراق از سلاح‌های اورانیوم ضعیف شده استفاده کردند که تبعاتش را دوستان می‌دانند، بچه‌هایی که متولد می‌شوند یک عده‌شان ناقص‌الخلقه هستند. استفاده از این نوع سلاح‌ها روی خود سربازان آمریکایی هم تأثیر گذاشته که یکسری مریض هستند، سربازانی که در این جنگ‌ها شرکت کردند این خبر هفته پیش است که این افراد بعضی وقت‌ها برای دیدن دکتر باید شش‌ماه یا یکسال باید منتظر می‌ماندند، آمار داده بودند که 40 نفر که در صف انتظار دیدن دکتر بودند در ماه گذشته فوت کردند که بعد این در نهایت در آمریکا سروصدا کرد که چرا آن افرادی که می‌خواهند دکتر را ببینند اینقدر طول می‌کشد که باید در صف انتظار پزشک برای گرفتن وقت ملاقات با پزشک فوت بکنند؟! از این جهت این آمار 17 تریلیونی که عرض کردیم خدمتتان که قرض دولت آمریکا است نتیجه این قرض دولت آمریکا این است نتیجه این قرض دولت آمریکا این است که اینها در حوزه خدمات اجتماعی این‌ها پول به اندازه کافی دیگر ندارند چون پول ندارند نتیجه‌اش 49 میلیون نفر گرسنه، حتی افرادی هم که برای ارتش آمریکا کار می‌کنند این‌ها مشکلات اقتصادی خیلی ویژه‌ای پیدا می‌کنند. homeless هم به این معنی نیست که خانه از خودش ندارد، آپارتمان دارد یا اجاره می‌کند و... homeless یعنی در خیابان می‌خوابد.

نسبت به سال 2008 در حوزه بعضی شاخص‌ها، مثلاً سال 2008 شما داشتید در حوزه بورس آمریکا شاخص بورسش حدود 14 هزار و خرده‌ای بود، سال 2008 در عرض چند ماه رسید به 6 هزار و خرده‌ای یعنی زیر نصف شد. الآن کم و بیش برگشته به همون حالت قبلی، آن حدودِ که الآن کمی بیشتر هم شده است. آمریکایی‌ها چه کار دارند می‌کنند؟ خیلی بیشتر از این این‌ها دارند پول چاپ می‌کنند منتهی چرا آن نتایج تورمی در آمریکا وجود ندارد؟ چون تمام دنیا نیاز به دلار دارند که الآن این مسیر دارد برمی‌گردد یعنی در این دعوایی که بین آمریکا و روسیه شده است، روسیه دارد به این سمت می‌رود که از دلار استفاده نکند، در این توافق تجاری که روسیه با چین داشت بحث این هست که 400 میلیارد دلاری را که می‌خواست در حوزه گاز بفروشد – روسیه به چین- می‌خواهد از دلار استفاده نکند چون تا حالا اقتصاد دنیا به دلار وابسته بوده برای تجارت،‌ این پولی که آمریکایی‌ها چاپ می‌کردند کم هم چاپ نمی‌کردند چاپ می‌کردند یعنی اینکه تولید می‌کردند،‌ ایجاد می‌کردند، خیلی از اینها هم الکترونیکی شده دیگر کاغذ چاپ نمی‌کنند، دنیا چون نیاز به این داشت آن بار تورمی تولید این پول در درون آمریکا دارد در دنیا پخش می‌شد بار تورمی آن در درون آمریکا کم می‌شد. اگر اتفاقی بیافتد که دنیا به این سمت برود که نخواهد از دلار استفاده کند در حوزه تجارت، این اتفاق دارد به تدریج می‌افتد. یعنی شما در جاهای مختلف دنیا دارید می‌روید به سمت اینکه کشورهایی که می‌خواهند با هم تجارت بکنند از ارز‌های محلی خودشان استفاده کنند. این اتفاق دارد می‌افتد. اگر سرعتش بالا برود چه اتفاقی می‌افتد؟ نیاز دنیا به دلار کم می‌شود و نیاز دنیا که به دلار کم بشود آن پول‌هایی که آمریکایی‌ها دارند چاپ می‌کنند این بیشتر در آمریکا می‌ماند و بعد بار تورمی دارد. این را باز عرض می‌کنیم که یک تعداد اقتصاددانان معتقد هستند که آمریکا حالت هایپر اینفلیشن پیدا می‌کند یعنی آن اتفاقی که در دهه 80 در آرژانتین افتاد، آغاز دهه 90 که صبح شما می‌رفتید رستوران یک قیمت غذا بود بعدازظهر یک قیمت دیگری بود. این حالت را برای آمریکا پیش‌بینی می‌کنند چرا؟ چون روند دنیا را می‌بینند که می‌خواهد از دلار کمتردر مباحث اقتصادی‌اش استفاده کند.

در رابطه با بحث اقتصاد آمریکا، دو مکتب در آمریکا وجود دارد. یک مکتب معتقد است که این مشکلات اقتصادی اخیر، توسط دولت آمریکا رفع و رجوع می‌شود و اقتصاد آمریکا به یک حالت طبیعی‌تر برمی‌گردد این یک مکتب است. مکتب دیگری وجود دارد که این تفکر را نقد می‌کند. در هر دو مکتب هم اساتید اقتصاد آمریکا هستند،‌ اینطور نیست که یک بخشی باسواد باشند و یک بخشی کم‌سواد و بی‌سواد باشند. هر دوی آن‌ها باسواد و استاد هستند. آن‌هایی که معتقد هستند اقتصاد به حالت طبیعی خودش برنمی‌گردد یعنی این 17 تریلیون دلار سر جای خودش هست و بعضاً ممکن است بیشتر شود. وضعیتی که در حوزه مردم معمولی و گرسنگی و... که خدمتتان عرض کردم این شاخص‌ها کم و بیش همین‌طور می‌ماند یا بعضاً بدتر می‌شود، این‌ها سه دلیل می‌آورند. سه دلیل که چرا معتقد به این تفکر هستند: دلیل اول این هست که،‌‌ می‌دانید که از سال 2001 به بعد، قیمت نفت افزایش پیدا کرد. این گروه معتقدند که این افزایش قیمت نفت قرار نیست برگردد به سال قبل از 2000؛ شما می‌دانید که قیمت نفت سال 85 میلادی که رفتیم آمریکا قیمت یک گالن بنزین 89 سِنت بود، این 89 سِنت تا سال 2000 شده بود 99 سِنت؛‌ یعنی در 15 سال قیمت بنزین 10 سِنت افزایش پیدا کرده بود. این بطری‌های آب معدنی سال 2000 ، 89 سِنت بود،‌‌ قیمت یک گالن بنزین 99 سِنت بود، که شما می‌دانید که آب معدنی خیلی کمتر از یک گالن است. یعنی شما اگر این آب معدنی را خالی می‌کردید و جای آن بنزین می‌ریختید ارزان‌تر بود، بنزین از آّب ارزان‌تر بود این حالت وجود داشت. آمریکایی‌ها بیش از این که صادر بکنند وارد می‌کنند، یعنی شما شاخص تجارت آمریکا را که نگاه می‌کنید این شاخص منفی است به این معنی که بیشتر وارد کننده هستند تا صادر کننده! شما می‌دانید که کشورهای واردکننده محض در کشورهایی اروپایی در آمریکا بیشتر از کشورهای صادرکننده سود می‌برند. چرا؟ شما مثلاً می‌روید فروشگاه، شما خریدارید و او فروشنده، یک سیستمی را شما ایجاد می‌کنید که زمانی که شما خرید می‌کنید از فروشنده بیشتر سود می‌کنید. چطوری می‌شود؟ سودی که دولت آمریکا از تبدیل نفت به بنزین می‌برد این سودش بیشتر از عربستان یا ایران یا کویت یا هر کشوری که صادر می‌کند هست. چه اتفاقی می‌افتد؟ دلیلش این است که دولت‌های غربی، اروپایی‌ها، اروپایی‌ها بیشتر از آمریکا در این حوزه کار می‌کنند. می‌آیند مالیات‌های خیلی عجیب و غریبی می‌بندند، نه اینکه قیمت خیلی کم و ارزان است، شما این قیمتی که مثلاً یک دلار یا 99 سِنت است، این حدود 60درصدش مالیات است. یعنی دولت آمریکا نفت را از دولت عربستان می‌خرد آن نفت تبدیل به بنزین می‌شود که این هم شرکت‌های خصوصی انجام می‌دهند، دولت وارد کار تبدیل نفت به بنزین نمی‌شود، شرکت خصوصی انجام می‌دهد، شرکت خصوصی که نفت را خرید و تبدیل به بنزین کرد و برای مشتری در محل جایگاه بنزین خواست ارائه بدهد این باید در نهایت حدود 40 سِنت ارائه شود به جای اینکه 40 سِنت ارائه شود یک دلار می‌فروشد! 60 سِنت دولت آمریکا حدوداً سود می‌برد. شما در فیلم‌ها دیدید که آن بزرگراه‌های خوب، سیستم حمل و نقل خوب، این‌ها یک سِنت برای دولت آمریکا خرج ندارد از جیبش، یعنی این مالیاتی را که روی بنزین می‌بندد بعد به بزرگراه‌های 15 خطی و 16 خطی تبدیل می‌کند. در نهایت شاید بخواهیم اینگونه عرض کنیم که این بزرگراهی که آمریکا درست کرده پول این‌ها را شما دادید، پولش را مردم کشورهای نفت‌خیر دادند، یعنی به جای اینکه مردم کشورهای نفت‌خیز یک قیمت متعادلی از حوزه نفت داشته باشند بخاطر فشار سیاسی آمریکا و بخاطر اینکه دولت عربستان هماهنگ با آمریکاست این قیمت ارزان بوده و چون قیمت ارزان بوده و بعد این قیمت ارزان را دولت می‌گوید ما بی‌خود نفت ارزان به مردم بدهیم که چه بشود؟ نفت را یک مالیاتی روی آن بسته که قیمتش متعادل می‌شود و قیمت فروش بنزین متعادل می‌شود و آن سود خودش را می‌برد. به این دلیل دولت آمریکا از این پروسه خرید نفت بیشتر از دولت عربستان و دولت‌های صادر کننده نفت سود می‌کند. سال 2001، 2002 چه اتفاقی می‌افتد؟ قیمت نفت از بشکه‌ای 20 دلار و 25 دلار و در نهایت 30 دلار می‌رسد به 100 و 110 دلار و سال 2008 رسیده بود به حدود 150 دلار که الآن باز یک مقدار به عقب برگشته است. بحران اقتصادی 2008 متأثر از این افزایش قیمت نفت بود. این شوک اقتصادی که این‌ها پیدا کردند به خاطر افزایش قیمت نفت بود. نتیجه چیست؟‌‌ اقتصاددانان گروه دوم این را می‌گویند که این حالتی که شما بخواهید برگردید به قیمت نفت 20 دلار و 25 دلار دیگر امکان ندارد قیمت نفت همین 100 دلار و 110 دلار باقی خواهد ماند از این جهت، این اقتصاد آمریکا که روی قیمت‌های نفت تقریباً مجانی و بسیار ارزان رشد کرد، آن رشد اقتصادی قرار نیست دیگر ادامه پیدا کند. این دلیل اولی که معتقد هستند که اقتصاد آمریکا دیگر قرار نیست برگردد به حالت طبیعی خودش.

چرا معتقد هستند که قیمت نفت به زمان قبل برنمی‌گردد؟ اقتصاددانان نفتی یک اصطلاحی دارند به نام پیک‌اُویل، اقتصاددانان نفتی معتقدند که یک زمانی می‌رسد که شما همه جاهایی که قرار بوده نفت کشف شود کشف شده و جای جدید دیگری برای کشف نفت وجود ندارد، چه اتفاقی می‌افتد؟ هرچه نفت شما از آن نقطه استخراج می‌کنید به بعد دیگر کم و بیش دارید از جیب می‌خورید! که بعد اکثر اقتصاددانان نفتی معتقدند که پیک‌اُویل سال 2005 بوده یعنی حدود 9 سال پیش. به همین دلیل معتقدند که قرار نیست قیمت نفت پایین بیاید. خب پس این دلیل اول. از این جهت شما می‌بینید آمریکا می‌آید عراق، و این همه در این منطقه نفوذ دارد، حضور دارد، قیمت نفت حیات آمریکا را مشخص می‌کند، آینده اقتصاد آمریکا را مشخص می‌کند به این دلیل است که این‌ها دغدغه دارند، اینها مسئله دارند نسبت به قیمت نفت.

دلیل دوم که اقتصاددانان گروه دوم مطرح می‌کنند که وضعیت اقتصادی آمریکا حالت طبیعی پیدا نمی‌کند بحث رقبای آمریکا است. شما یک حالتی را بعد از جنگ جهانی دوم داشتید که رقبای سنتی آمریکا مثل ژاپن و آلمان این‌ها اقتصادشان از هم پاشیده بود الآن چه اتفاقی افتاده است؟ الآن رقبای سنتی سر جای خودشان هستند یکسری رقبای جدید هم ما داریم مثل برزیل،‌ مثل هند، چین، این‌هایی که اقتصادهای نسبتاً نوظهورتری هستند. از این جهت آن حالتی که آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم داشت، حدود بیست سال، سی سال اقتصاد دنیا دست او بود، شما دیگر این حالت را ندارید، یعنی رقبا سر جای خودشان هستند. این دلیل دوم.

دلیل سومی هم که مطرح می‌کنند مربوط است به خروج کارخانه‌های صنعتی از آمریکا است. شما می‌دانید الآن حدود بیست و بیست و پنج سال است که صنایع عمده‌ای که در آمریکا وجود داشت و آمریکا مشهور بود مثلاً در حوزه‌های مختلف، صنعتش رتبه یک را در دنیا داشت این صنایع دارند از آمریکا خارج می‌شوند و مهاجرت می‌کنند، به کجاها می‌روند؟ به کشورهایی که قیمت کارگرشان ارزان‌تر از آمریکاست! که اینجا چه اتفاقی می‌افتد؟ اینجا کارگر آمریکایی صدمه می‌بیند که این کارگر ارزان هم چیزی نیست که بخواهد حل شود. چین یک کشوری هست که یک میلیارد و خُرده‌ای؛ که آن خُرده‌ای‌اش 3 برابر جمعیت ایران است! یک جمعیت گسترده در چین وجود دارد، کارگر ارزان وجود دارد. شما حالتی را دارید که این کارگر ارزان اجازه نخواهد داد به کارگر آمریکایی که بتواند آن کار قبلی خودش را بدست بگیرد! این سه تا دلیل را می‌آورند که پیش‌بینی می‌کنند که وضعیت اقتصادی آمریکا همین‌طوری هست و بعضاً فروکش می‌کند و پایین‌تر هم می‌رود ولی رشد نمی‌کند.

به این دلیل هست که شما گزارشی را دارید در آمریکا که آینده دنیا را پیش‌بینی می‌کنید. یکی از نهادهای اطلاعاتی آمریکا عنوانش این است National Intelligence Clapper "شورای اطلاعات ملی" که کار این‌ها این هست که پیش‌بینی می‌کنند آینده جهان را. در آمریکا می‌دانید 16تا نهاد اطلاعاتی – امنیتی هست که یکی‌اش همین National Intelligence Clapper است که کارشان پیش‌بینی آینده دنیاست. چند ماه پیش یک گزارشی را منتشر کردند که گزارش Worldwide Threat Assessment  روندهای جهانی 2030، 2030 یعنی 16 سال دیگر؛ می‌خواهد پیش‌بینی بکنند که آینده دنیا 16 سال دیگر چه می‌شود،؟ آن متن را که شما نگاه می کنید در آنجا گفته شده که در سال 2030 هیچ کدام هژمونی در دنیا نخواهد بود، هیچ ابرقدرتی در دنیا نخواهد بود. این اعتراف خود آمریکایی‌هاست، مرکز، مرکز اطلاعاتی خودشان است. دولتی و رسمی است، در نهایت این اتفاق دارد می‌افتد که خود آمریکایی‌ها با توجه به وضعیت اقتصادی که دارند کم و بیش دارند به این نتیجه می‌رسند که این حالت ابرقدرتی خودشان را دارند از دست می‌دهند که شما هم در مدارک رسمی دولتی‌شان شما می‌بینید و هم سیاستمداران‌شان در این حوزه صحبت کردند از کلینتون گرفته، برجینسکی و... سیاستمداران دیگر در این مباحث کار کردند. پس وضعیت اقتصادی آمریکا در این حوزه اختلاف نظر نیست که آمریکا در نهایت اقتصادش رو به افول است. حالا سرعت افول این بحث است که سرعت زیاد است؟ کم است؟ چه اتفاقی می‌افتد؟ ما حتی داریم در آمریکا که اقتصاددانان مهم و جدی که معتقدند که اقتصاد آمریکا House of Cards است تصاویرش را حتماً دیدید که با کارت خانه درست می‌کنند، که بعد شما یک تلنگری به آن می‌زنید این یک دفعه فروکش می‌کند.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی